black flower(p,146)

black flower(p,146)

م/ج: این لبخند رو لبت چی میگه؟
اینقدر از کنفسیوس خوشت میومد و من نمی دونستم؟

آقای جئون با صدا گلوش رو پاک کرد یه اخم بین ابروهاش نشوند و قیافه ی جدی همیشگیش رو به خودش گرفت.

پ/ج: چطور میتونم خوشم نیاد؟
تو هم بجای اینکه باقی مونده ی عمرت رو صرف دیدن دراما های بی ارزش و وقت گذروندن با اون زنای فضول کنی .... یکم کنفسیوس بخون و سعی کن تعالیمش رو سرلوحه ی زندگی پوچت قرار بدی....

آقای جئون گفت و همسرش با حرص نفسش رو به بیرون فوت کرد.


مادر جونگکوک لبه های دامن پر چین هانبوکش رو گرفت ....
و با سرعت به سمت آقای جئون که دوباره سرش رو تو کتابش فرو کرده بود رسوند...

و کتاب آقای جئون رو بدون اینکه به مرد بیچاره اطلاع بده سریع از دستش کشید.

آقای جئون ترسیده آب دهنش رو قورت داد.

همسرش گوشی که وسط کتاب کنفسیوس پنهان کرده بود رو پیدا و توی دستش تکون میداد.

م/ج: که اینطور .... پس کنفسیوس می خونی؟

آقای جئون در جواب همسر عصبانیش حرفی نزد و مثل یه بچه ی خطا کار نگاهش رو به زمین دوخت....

امگاش عصبانی شده بود و این واقعا از هر چیزی تو دنیا براش ترسناک تر بود.

م/ج: من زندگیم پوچه؟ این دخترای جوونی که دارن می رقصن چیه که میبینی؟

خانم جئون پرسید و آلفای میانسال انگشتاش رو تو هم گره زد.

پ/ج: موزیک ویدیوی توایس

آقای جئون کوتاه گفت و هدفون بی سیمش رو از گوشاش در آورد.

خانم جئون تک خنده ای زد و سرش رو با تاسف تکون داد.
دیدگاه ها (۷)

black flower(p,147)

black flower(p,148)

black flower(p,145)

black flower(p,144)

black flower(p,282)

black flower(p,257)

black flower(p,233)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط